برای تقرب
براي تقّرب<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
با قصد قربت دل و با نيّتي كه بود ؛
پر مي كشم به شعله ي خورشيد ، با درود
امشب به سمت آبي و آرامش خيال
ماهي جان خسته ي من مي زند به رود
گفتند : با سلام و ثنا و ستايشي ،
خورشيد من ! چگونه تو را مي شود ستود ؟
در سجع بال كفتركان ، بي گمان خدا
با بهترين سرود ، تو را – بهترين – سرود
آهوي دل شنيده يقينا ، كه آمده !
آن قصّه ي تو را كه : يكي بود ، يكي نبود . . .
اين جا تمام دامن شب ، نور و آينه ست
اين جا خداست ، زير همان گنبد كبود
اين جا نگاه هاست و پولاد پنجره
اين جا هزار عقده ي دل مي توان گشود
اين جا حديث و زمزمه ي دردهاي دير
اين جا و استجابت اين دست هاي زود
در بيكران آبي تو بال مي زنم
بر قلّه هاي معرفتت مي كنم صعود
شايسته ي تو نيست ، غزل هاي چشم من
اي حجم بي نهايت ، اي اوج بي فرود !
مجيد آخته ( واله ي بجنوردي )
شهريورماه 1384
سلام مجيد عزيزم خيلی حال کردم فدای تو نازنين يار به مستضعفين هم سری بزن دوست مهربانم راستی کتابم چاپ شد